اشکی برای ظهـور

تـــ❤و را که میخوانم؛کم کم عاشق میشوم

قدم به قدم

تـــو باشـی ؛
مـَن قَـــدَمـ به قَــدَمـ فــَدایَت میشَـــوَمـ
یـا ابـاعبــدالله ...



۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۸ ۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

عاقبت بخیر

عاقبت بخیر میشوم اگر تو ...

مرحمت کنی و ناظر کیفی لحظه هایم باشی..


۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۰۹ ۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

خودسازی

جناب علامه استاد حسن زاده آملی می‌فرماید:

یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که:

«ما کاری مهم‌تر از خودسازی نداریم.»
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۴۱ ۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

سلطان عشق

بالم شکسته بودوهوایی نداشتم

از دست روزگار رهایی نداشتم

بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدن

مشهداگرنبود که جایی نداشتم

دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید 

دردم زیادبود و دوایی نداشتم

گفتم مگرامام رضا چاره ای کند

ای وای اگر امام رضایی نداشتم

***********************

سلام علیکم

عیدتون مبارک

خواهشمندم تو این شبها مریضا رو فراموش نکنید مخصوصا سرطانی ها و مریض مورد نظر بنده حقیر

***عاقبتتون بخیر

***حاجاتتون براورده خیر

ان شاالله



الهی 

به ثامن الحجج اللهم عجل لولیک الفرج

۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۵ ۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

واژه های رنگ باخته


در هیاهوی زندگی امروز انگار بسیاری از واژه ها، دیگر رنگ باخته . برادری، شرف، بزرگواری ... گویی به زمان دیگری تعلق دارند. به زمانی که پدری درعین بی نیازی، می پرسد آنچه را که می داند و پسر می گوید با آنکه می داند پدر بی نیاز است از شنیدن آن، تا که شاید زمانی دیگر خسته ای چون من، تو، ما، بیگانگی خویش را با این کلمات بشکند ...


* امیر المومنین علیه السلام : فرزندم درستی چیست ؟
حسن بن علی علیه السلام: پدر، درستی، از میان برداشتن بدی ها بوسیله ی نیکی هاست .

 

* شرف چیست ؟
نیکی کردن به خویشاوندان و تحمل بدی ایشان .


*جوانمردی چیست ؟
پاکدامن بودن ...


*  پستی چیست ؟
به چیزهای خرد نظر داشتن و از اندک چیزی دریغ ورزیدن .


*  کرم چیست ؟
بخشیدن قبل از خواستن ...


*  فرومایگی چیست ؟
راحت خود را خواستن و به همسر بی اعتنایی کردن .


*  جود چیست ؟
بذل و بخشش در حال تنگ دستی و توانگری.


*  بخل چیست ؟
آنچه که داری را شرافت(خود) پبنداری و آنچه که انفاق می کنی را  تلف شده بدانی.


* برادری چیست ؟
وفاداری در سختی و آسایش.


*  ترس چیست ؟
دلیری بر دوست و گریز از دشمن .


*  غنیمت چیست ؟
گرایش به تقوی و پارسایی در دنیا ، که نیکو غنیمتی است .


*  بردباری چیست ؟
خشم را فرو خوردن و خویشتن دار بودن .


*  بی نیازی چیست ؟
دلخوش بودن به قسمت الهی ، اگر چه اندک باشد ...


*  فقر چیست ؟
حریص بودن بر هر چیزی ...


* ذلت چیست ؟
وحشت از حقیقت و راستی ...


* رنج بیهوده چیست ؟
سخن گفتن در باره ی چیزی که به دردت نمی خورد.

 

* بزرگواری چیست ؟
در عین تنگدستی بخشیدن و گذشت از بدی ها.


* خردمندی چیست ؟
حفظ آن چیزی که به تو سپرده شده ...


*  بلند مرتبگی چیست ؟
انجام زیبایی ها و دوری از زشتی ها .


*  دوراندیشی چیست ؟
بسیار بردبار و بودن و با نزدیکان با نرمی رفتار کردن .


*  سفاهت چیست ؟
پیروی از فرو مایگان و همنشینی با گمراهان ...


*  محرومیت چیست ؟
از دست دادن بهره ای که به تو داده شده است ...


*  نادانی چیست ؟
شتاب در دستیابی به فرصت ها قبل از اینکه امکان پذیر باشد و نیز خودداری از پاسخ گویی(نسبت به آنچه می دانی) و چه نیکو یاوری است سکوت در بسیاری از مواقع،  هر چند که سخنور باشی.(تحف العقول؛ صفحه 225)

۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۲ ۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

عمه ی سادات

عاشقی دردسری بود نمیدانستیم....


ای عمه ی امام زمان! کاش در حـــــــرم

یک صبح جمعه لایق دیدار مـــی شـــدم


دخترباس..(*_*)

روزتون مبارک دختران آسمان














۰۵ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۰۳ ۱۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

عشق حقیقی

نامه ی عاشقانه ی خداوند به تمام بندگان


سوگند به روز؛ وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد.که من نه تو را رها کرده ام نه باتو دشمنی کرده ام.(ضحی آیه 12)


افسوس! 

که هرکسی را فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، اورا به مسخره گرفتی(یـــس آیه 30)


واز تمام پیام هایم رویگردانی(انعام آیه 4)


وبا خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا آیه 87)


ومرا به مبارزه طلبیدی و چنان گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری(یونس آیه 24)


واین درحالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی

 و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری(حج آیه 73)


پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند،چشم هایت از وحشت فرو رفتند و تمام وجودت لرزید؛گفتم کمک هایم در راه است 

چشم دوختم که ببینم باورمی کنی، اما به من شک داشتی(احزاب آیه 10)


تا زمین با آن وسعت برتو تنگ آمد پس حتی از خودت هم تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری،

پس من بسوی تو بازگشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی که من مهربانترینم در بازگشت(توبه آیه 118)




۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۹ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

شهیدنوشت...

هر چی بچه دار می شدم،برام نمی موند.یا توی نوزادی می مرد، یا توی کودکی.


نذر حضرت زهرا(س) دو تا بچه برام موند.یه دختر یه پسر.


اسم پسرم رو گذاشتم احمد.


جنگ که شد مثل بقیه احمد هم رفت جبهه.خیلی حضرت زهرایی بود.


یه پارچه داده بود به خواهرش گفته بود:«این رو بدوز روی جیب پیراهنم»


روی پارچه نوشته بود:« یا فاطمه زهرا(س) »


با همون لباس رفت جبهه و شهید شد.


جنازه اش هم نیومد، جنازه اش موند توی شلمچه....بی مزار موند شبیه حضرت زهرا(س)....


راوی: مادر شهید احمد احمدی زاده


۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۰۵ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

تسلیت...

یکى از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند:

روزى به همراه عدّه اى در محضر پربرکت آن حضرت بودیم ،


 یکى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود:

اى جعفر! شنیده ام که درباره جدّم ، حسین علیه السلام شعر گفته اى ؟

جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدایت گردم .

حضرت فرمود: چند بیتى از آن اشعار را برایم بخوان .

همین که جعفر مشغول خواندن اشعار در رثاى امام حسین علیه السلام شد،


امام صادق علیه السلام به قدرى گریست که تمام محاسن شریفش خیس ‍ گردید؛ 

و تمام اهل منزل نیز گریه اى بسیار کردند.

سپس حضرت فرمود: به خدا قسم ،

 ملائکه مقرّب الهى در این مجلس ‍ حضور دارند و همانند ما مرثیّه جدّم حسین علیه السلام را مى شنوند؛

 و بر مصیبت آن بزگوار مى گریند.

آن گاه خطاب به جعفر بن عفّان نمود و اظهار داشت :

 خداوند تو را به جهت آن که بر مصائب حسین سلام اللّه علیه ،

مرثیّه سرائى مى کنى اهل بهشت قرار داد و گناهان تو را نیز مورد مغفرت و آمرزش خود قرار داد.

بعد از آن ، امام علیه السلام فرمود:

 آیا مایل هستى بیش از این درباره فضیلت مرثیّه خوانى و گریه براى جدّم ، حسین علیه السلام ، برایت بگویم ؟

جعفر بن عفّان شاعر گفت : بلى ، اى سرورم .

حضرت فرمود: هرکس درباره حسین علیه السلام شعرى بگوید


 و بگرید و دیگران را نیز بگریاند، خداوند او را مى آمرزد و اهل بهشت قرارش ‍ مى دهد.



۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۹ ۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

زندگی به سبک...

دم در که میری این سطل زباله را هم ببر. - چشم خانم!

 ماشین شهرداری که آمد می برم.

 نگاه معنادار همسر را که دید گفت:

 بوی زباله همسایه ها را اذیت می کند.

ما نباید کاری کنیم که همسایه ها آزار ببینند.

 همسفر زندگی اش می گفت که اگر بخواهم از دقت در رفتارش با همسایه ها بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ است. 


شهید محمد علی رجایی

۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۵ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡