اشکی برای ظهـور

تـــ❤و را که میخوانم؛کم کم عاشق میشوم

نخل امید

نخل امید دلش ثمر داده است

امروز"عـــــلــــی"

در آغوش خود "قــــمــــر" دارد...



۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۱ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

عباس-سکینه

براستی کیست این"عـــبـــاس"

که اگر در کربلا سکینه لب به گفتن:آب باز میکرد؛

همه ی هستی "عــبــاس" آب میشد!

۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۶ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

معرفت

ع ب ا س

مــــعــرفتــ در مــقـابــل تـــو قـــد خـــم مـــی کــنــد!

۲۳ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۳۷ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

سرداران کربلا

میخواهم بنویسم اما نمیدانم از کجا شروع کنم...

میخواهم به اندازه ی اشکــ های آب شده ی یکــ شمع بنویسم...

میخواهم اشکــ هایم رانذرعزیزترین فرزند فاطمه کنم؛آریـــ او
"حـــســـیـــن" است!!!



ادامه مطلب...
۲۰ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۳ ۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

خنده ی خدا

صــدایـــ خــنــده ی خـــدا را میشنوی؟!

دعــاهــایـت را شنیده است؛به آنچه محال می پنداری؛مــی خــنــدد!

۱۹ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۲ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

شهید حاج همتـــ

مـــثل همیشه تماشایی شده ایــــ

لبخندت فــکــرخــستــه امــ را دگرگون می کند...


۱۸ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

حضرت باران

از غیبت"تـــو"

شمع شدم و در دل دوران سوختم و ساختم و آرام چـــکیـــدم...


#حضرت باران فاصله ها را یکــ به یکــ بردار...بیا...بیا...

۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۹ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

یارسول الله

امید آنکه لیاقت رحمتی از الطاف رحمة للعالمین را داشته باشیم و این روز را به یادش گناه نکنیم...


مـــــــبـــــعــــث مـــبـــارکـــ باد***


صـــلواتـــ:تحفه ای از بهشت است...

یا رسول الله ما رو ازاین تحفه ی بهشتی بی بهره نساز....

الــلــهم صــل عــلـــی مــحــمــد و آل مــحــمــد و عــجــل فــرجــهــم


۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

فصل زندگی

فصل؛فصل عمرم؛وقــف(وصــــل) تــو بــوده است؛

خسته ام

از این همه فصل

به من بگو؛درکــدام فــصــل زندگی؛وصـــل تــو دست یافتنی ست؟!
۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۱ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

بازم دلتنگی

شنیدم که میگن:

زمان خیلی چیزا رو از یاد آدم می بره....

امانمیدانم چراتنهایکـــ چیزازیادمن نمی رود....شــلــمــچــه

آره...شلمچه را میگویم!!!

هرچقدر زمان میگذرد بیشتر دلتنگـــ میشوم

زخم دلم بیشتر سر باز میکند...

.

.

.

.

.

.

این روزا همه سعی میکنن با خاطراتی که از شلمچه دارند؛تنها شلمچه نه!فـــکــــه؛دوکوهــه؛اروندکنار و.....

سرگرمم کنند؛

اما نمیدانند که آتیشم میزنند...

می سوزم...می شکنم...زار میزنم....اما کسی نمی پرسد چرا؟؟؟!!!

دلتنگم و بهانه گیر...

خیلی ها واسم گفتن وخیره خیره نگاهشان کردم و اشکـــ ریختم...آخر همه ی حرف هایشان همیشه این بود...

شنیدن کـــی بود؛مانند دیدن....

آه....چقدر سخت تمام میشود برایم این حرف...

دلـــم خـــاکـــ میخواهد و خـــلـــوت....

(دل)همین واژه ی کوچکــ و کوتاه گاهی به اندازه ی یکـــ دنیا برایم دلتنگی میکند....

دیدن خواب های عجیب و...

بیشتر دلتنگم میکند...

این روزها چشمانم چقدر زود خیس و بارانی میشوند...

آه....

دل نـــوشـــت:

آریــ شلمچه؛شاهنامه ی بلند شهادت است...دیوان عاشقی است...شعر های سرخ...باواژه های خون؛به وزن عشق و مثنوی بلند شهادت......آریـــ شلمچه کتاب است...خواندنی ترین کتاب حماسه...شلمچه آسمان است...سرشار از ستاره های سرخ...شلمچه بهار است...لبریز از گل های محمدی...شلمچه دریاست...مواج از موج های عاشقی.......

۱۵ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۷ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡