از بغض تا گلو
ازاشکــ تا این سویـــ پلکــ
از صدا تا حنجره
فاصله ای نیست...
به اشاره ای می بارم
آقا
دارم درد دل میکنم؛گـــوش کن!
در چند قدمی ام نشسته ای؟!
تا آمدنت چقدر مانده است؟!
دوری ات بدجور با دلم بازی می کند...
از بغض تا گلو
ازاشکــ تا این سویـــ پلکــ
از صدا تا حنجره
فاصله ای نیست...
به اشاره ای می بارم
آقا
دارم درد دل میکنم؛گـــوش کن!
در چند قدمی ام نشسته ای؟!
تا آمدنت چقدر مانده است؟!
دوری ات بدجور با دلم بازی می کند...
تا بمونم لبخندی بر لبهای نازنینت بنشونم