گاهی دلم بیشتر از همیشه شورت را میزند
دلهره میگیرم از این دیرآمدنت...
از تو با خودم حرف میزنم...نمیدانم روی این کره ی خاکی دنبالت بگردم یا در آسمان؛گاهی ساعت ها به آسمان خیره میشوم ستاره ها رو میشمارم
اما هنوزم کم می آورم؛هنوزم پیدایت نکرده ام؛
گاهی بیخیال هرچی زمستان و سرما میشوم
همه ی پنجره ها را باز میکنم
تا شاید باد؛بوی پیراهنت را برایم بیاورد
دلی که رفت دیگه رفته
میگفت عاشقش که باشی؛میزبانی ات میکند؛با یکــ سفره ی یکــ یا دو متری؛
از تو یکــ گل قرمز...و از اون یه سبد دسته گل نرگس از بهشت...
.
.
.
وقتی دلتنگی ها در حجم تنگ واژه ها نگنجد؛
باید به وسعت آسمان بارید...
.
.
.
گاهی که حرفهایم را قورت میدهم؛یا ازچشمانم بیرون میزنند با لهجه ی اشکـ حرفهایم را میزنم؛
میگن:
افسرده ای؟!
نیاز به روانشناس داری؟!
منم عادت کرده ام به این حرفها
اینجور مواقع حرفی از آسید یادم میاد
میگفتن:
شــهــادت در محور لیاقت سالاری است؛ماکجا و شهدا کجا؟!
پس بگذارید چون شمع بسوزیم و چون شقایق سوخته شویم تا لایق شویم...
دل من ازگریه پره...دلم یه جای خلوت میخواد...ترجیحا یه جایـــ روحانی*...با رفیقم...وبعد یکــ دل سیر گریه و دیگر هیچ!
کنار سرداران بی پلاکم...
گلستان شهدا؛جای خالی حرم را به وقت دلتنگی برایمان پر میکند...
اینجا بهشت است!!