اشکی برای ظهـور

تـــ❤و را که میخوانم؛کم کم عاشق میشوم

۶۰۶ مطلب توسط «彡♥خـادم المهدی♥彡» ثبت شده است

شهید تهرانی مقدم و شهید نواب

بسم رب الشهدا و الصدیقین


همسر شهید تهرانی مقدم

آخر همه ی حرفهایش؛بغض اش را فرو میخورد و میگفت:

"زندگی کردن با بزرگــ سخت است"

.

.

.

دوستان خوبم

جمعه در جوار خانواده ی شهید تهرانی مقدم و شهید نواب بودم

جای همه ی شما خالی

گفتم یکم از دیدار واستون تعریف کنم...


میزبانی ام کردن با دنیایی از عشق

کی گفته شهید مرده است؟!!شهید زنده است

من و توییم که مردیم...یکــ عمره که مردیم...

گوشه گوشه ی خونه رو که نگاه میکردی؛عکس های حاج مهدی و حاج حسن

نگاهشون...لبخنداشون...دلت را بیشتر از همیشه بی قرار میکرد

انگار باهات حرف میزد

همسر شهید نواب میگفتن حاج مهدی خیلی مهمان نواز بودن...میگفتن به دخترشون حق الناس رو خیلی خوب یاد داده

میگفتن از دخترشون راضی راضی بودن وقتی رفتن...

میگفتن توی راز و نیاز های حاج مهدی که وقتی با خدا راز و نیاز میکردن و به پهنای صورت اشکــ میریختن؛یکــ روز بهشون گفتم حاج آقا چی به خدا میگید؟!

برای اولین بار توی زندگیمون بهم گفت؛خیلی ببخشید این دیگه به شما ربطی نداره!!!!

اشکـ توی چشمای همسر حاج مهدی نواب حلقه می بست و سرشو بالا میگرفت و با همه ی وجودش با افتخار میگفتن

حاج مهدی فرشته بود زمین موندن واسش سخت بود؛آسمون جای حاج مهدی بود نه زمین...


.

.

.

.

حضور حاج حسن تهرانی مقدم را با همه ی وجودت توی خونشون حس میکردی..

بوی عطر عجیبی از اتاق میومد..آرامش میگرفتی وقتی وارد اتاق میشدی

آخر دیدار رفتم جلو همسرشهید 

گفتم خیلی ببخشید 

آرامش اینجا بخاطر چیه؟؟؟!!!

ایشون گفتن اول بخاطر پرچم "یــــاحــسیــن" که روی دیوار اتاق بود هست بعد هم حضور همیشگی حاج حسن تو خونه...

همسرشون میگفتن:

حاج حسن آقا با ایمان والا و ارتباط محکمی که با خدا داشت اعتقادشان را از آهن محکم تر کرده بود!!!

میگفتن:

حاج حسن کاملا ولایت مدار بود و در مدار ولایت می چرخید.

حاج حسن کسی بود که کوچکــ ترین کارهای همکارانش یا خانواده اش را بزرگ جلوه میداد

به اشخاص عزت نفس میداد...

و آخر همه ی حرفهای همسر شهید تهرانی مقدم این بود:

"زندگی کردن با بزرگ سخت است"

دل نوشت

رهامون نمیکنن؛اگه عاشق باشیم؛آخه این راه آسمونه!!!

اگر مجنون دل شوریده ای داشت/

دل لیلی از او شوریده تر بود/


۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۱۵ ۲۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

بهونه اومدنت

گاهی لازمه

بدون هیچ حاشیه و استفاده از کلمات ادبی و....

حرق زد!!!

ساده ساده

آقا

دلم میخواد کاری بدم دست خودم؛که فقط خودم بهونه ی اومدنت شم...........

فقط بگو 

کدوم هفته؛کدوم روز

کجا منتظر رسیدنت شم!!؟؟

۰۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۴ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

روز مبادا

لبخند هایم را در دلم ذخیره کرده ام

"بماند برای روز مبادا"

روزی که تو می آیی.......

اما هرچه تقویم را زیر و رو میکنم؛روزمبادا را بیدا نمیکنم!!!


انتظار نوشت:آقای جمعه های غریبی

یا بازگرد؛یا دل ما را صبور کن......


۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۵۹ ۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

تمام شد دلم

یــا تــوأم دلتنگی...!

لطفا" آتــش بس اعلام کن!!

بخدا دلم

تــمام شد


۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۵۳ ۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

نق زدن کودکانه

مــولا

کبوترم کن و زیر پرت پناهم بده

قول میدهم هرجا که جایم بدهی بنشینم و نق زدن کودکانه ام را تمام کنم

پناهم بده....

۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۱۸ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

جمعه های انتظار

آقا

نگاهی...دعایی...دلم گرفته...


هیچ چیز جای خالی ازت را برایم پر نمیکند در جمعه هایـــ انتظار


همین!

۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۷ ۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

بــوی پیراهنت

گاهی دلم بیشتر از همیشه شورت را میزند

دلهره میگیرم از این دیرآمدنت...

از تو با خودم حرف میزنم...نمیدانم روی این کره ی خاکی دنبالت بگردم یا در آسمان؛گاهی ساعت ها به آسمان خیره میشوم ستاره ها رو میشمارم

اما هنوزم کم می آورم؛هنوزم پیدایت نکرده ام؛

گاهی بیخیال هرچی زمستان و سرما میشوم

همه ی پنجره ها را باز میکنم

تا شاید باد؛بوی پیراهنت را برایم بیاورد

دلی که رفت دیگه رفته

میگفت عاشقش که باشی؛میزبانی ات میکند؛با یکــ سفره ی یکــ یا دو متری؛

از تو یکــ گل قرمز...و از اون یه سبد دسته گل نرگس از بهشت...

.

.

.

وقتی دلتنگی ها در حجم تنگ واژه ها نگنجد؛

باید به وسعت آسمان بارید...

.

.

.

گاهی که حرفهایم را قورت میدهم؛یا ازچشمانم بیرون میزنند با لهجه ی اشکـ حرفهایم را میزنم؛

میگن:

افسرده ای؟!

نیاز به روانشناس داری؟!

منم عادت کرده ام به این حرفها

اینجور مواقع حرفی از آسید یادم میاد

میگفتن:

شــهــادت در محور لیاقت سالاری است؛ماکجا و شهدا کجا؟!

پس بگذارید چون شمع بسوزیم و چون شقایق سوخته شویم تا لایق شویم...



دل من ازگریه پره...دلم یه جای خلوت میخواد...ترجیحا یه جایـــ روحانی*...با رفیقم...وبعد یکــ دل سیر گریه و دیگر هیچ!

کنار سرداران بی پلاکم...

گلستان شهدا؛جای خالی حرم را به وقت دلتنگی برایمان پر میکند...

اینجا بهشت است!!

۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۰ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

لام تا کام

مــولــا

قول میدهم لــام تا کــام حرف نزنم
فقط بگذار از دال تا مــیــم بگویم...بگویم که دوستت دارم
.
.
.
حــالم خوب است
فقط دلم کمی نه؛زیاد بهانه ات را می گیرد...

۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۱۷ ۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

زن و شوهر

{مقام معظم رهبری}


زن و شوهر کوشش کنند همدیگر را به راه خدا هدایت کنند...


در راه اسلام همدیگر را ثابت قدم بدارنند...


همدیگر را به تقوی و صبر توصیه...به دینداری توصیه..به عفاف؛قناعت و ساده زیستی توصیه کنند....


باهم همکاری کنند؛تا بتوانند انشاالله به بهترین وجهی؛بگذارند!



۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۱ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡

بی صدا

آقا

بودنت با دل من؛بـــی صـــدا هم زیــبــاســت...

۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۱۵ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
彡♥خـادم المهدی♥彡