قصه غصه‌های ۲۶ سال تنهایی حاج رجب محمدزاده






شرایط حاج رجب محمدزاده با تمام جانبازهایی که تاکنون دیده‌ایم متفاوت‌تر است و همین چندی پیش بود که انتشار تصاویر چهره این جانباز تعجب همه را برانگیخت؛ انگار کسی پیش از این نمی‌دانست که چنین جانبازی در کوچه پس کوچه‌های مشهد نفس می‌کشد و روزی هزار بار در کنج تنهایی، دلش برای حال و هوای روزهای جنگ یک ذره می‌شود.

این جانباز در اوج دلتنگی‌هایش هیچ خواسته‌ای جزء دیدار با رهبر فرزانه انقلاب و شرمنده نبودن در برابر خانواده مهربان خود ندارد و می‌گوید برای دیدن رهبر سر از پا نمی‌شناسم و ای کاش پیش از اینکه مرگم فرا برسد موقعیت این دیدار فراهم شود.

اکنون سال‌هاست که جنگ به پایان رسیده اما حاج رجب همچنان پوتین‌های خسته‌اش را در گوشه‌ای از خانه قرار داده تا هیچ‌گاه یاد روزهای نبرد از خاطرش محو نشود، این جانباز 70 درصدی گاه آن روزی را به خاطر می‌آورد که ناگهان خمپاره بر صورتش اصابت کرد و تمام چهره‌اش از بین رفت از آن روز خیلی‌ها وقتی چهره این بزرگمرد را می‌بینند؛ می‌ترسند و حتی لحظه‌ای هم به ذهنشان خطور نمی‌کند که او یک جانباز است.  

این جانباز 70 درصدی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس اظهار کرد: هر بار که از کوچه و خیابان عبور می‌کنم؛ عده‌ای هراسان فرار می‌کنند و به این دلیل خیلی وقت‌ها ترجیح می‌دهم در خانه بمانم تا مردم را به خاطر چهره‌ام آزارده نسازم اما از طرف دیگر خوردن لقمه‌ای نان و تنفسی آسوده هم برایم کاری سخت و طاقت فرساست ولی باز هم خدا را شکر می‌کنم و هیچ چیز جزء رضایت معبود مرا خشنود نمی‌سازد.

رجب محمدزاده که به سختی می‌تواند لب به سخن بگشاید، افزود: امروز هرکس چهره‌ام را می‌بیند به هیچ وجه تصور نمی‌کند؛ جانباز و ایثارگر هستم و گاهی که برای رفتن به حرم امام رضا (ع) از منزل خارج می‌شوم، مشاهده می‌کنم برخی حتی نمی‌توانند یک دقیقه به چهره‌ام نگاه کنند و گمان می‌کنند که من جذامی هستم، البته به آنان حق می‌دهم زیرا نمی‌دانند جانباز تنها آن کسی نیست که قطع نخاع شده و دست و پایش را از دست داده بلکه برخی‌ها هم مثل من صورتشان در جنگ از بین رفته است.