آنقدر غرق در افکارش شده بود که متوجه نگاه خانم نمی شد. -
به چی فکر می کنید؟ خانم را دید که ایستاده و به او نگاه می کند. -
امروز نماز اول وقتم عقب افتاد ، دنبال رفتار امروزم می گردم تا گیر کارم را پیدا کنم.
شهید محمد علی رجایی
آنقدر غرق در افکارش شده بود که متوجه نگاه خانم نمی شد. -
به چی فکر می کنید؟ خانم را دید که ایستاده و به او نگاه می کند. -
امروز نماز اول وقتم عقب افتاد ، دنبال رفتار امروزم می گردم تا گیر کارم را پیدا کنم.
شهید محمد علی رجایی
فرازی از حکمت 31 نهج البلاغه
روزى معاویه به امام حسن گفت :من از تو
بهتر هستم !
امام در پاسخ گفت :چگونه از من بهترى ، اى پسر هند!؟
معاویه گفت
:براى این که مردم در اطراف من جمع شده اند ولى اطراف تو خالى است .
امام حسن
فرمود: چقدر دور رفتى اى پسر هند جگرخوار! این ، بدترین مقامى است که تو دارى زیرا
آنان که در اطراف تو گرد آمده اند
دو گروهند: گروهى مطیع و گروهى مجبور.
آنان که
مطیع تو هستند، معصیت کارند و اما افرادى که به طور اجبار از تو فرمانبردارند طبق
بیان قرآن عذر موجه دارند.
ولى من هرگز نمى گویم از تو بهترم چون اصلا در وجود
تو خیرى نیست تا خود را با فردى مثل تو مقایسه نمایم، بلکه مى گویم :
خداى
مهربان مرا از صفات پست پاک نموده، همان طور که تو را از صفات نیکو و پسندیده محروم
ساخته است .
داستانهاى
بحارالانوار جلد 4
محو توام که عالم تو فرق میکند
با یک نگاه می کشی و زنده می کنی
مثل مسیح، نه، دم تو فرق می کند
یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی
باید عوض شد آدم تو فرق می کند
آقای من! تبسم تو فرق می کند
سلام علیکم
طاعاتتون قبول الله
بازم به دعای خیرتون نیاز دارم واسه شفای بیمارسرطانی
خواهش میکنم به مولود کریم این ماه هرچقدر که مایل هستید واسه شفاشون صلوات بفرستید؛دعاکنید
ان شاالله که آقا نظر لطف کنن...
خداعزتتون بده
یاعلی
یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
خدایا نکند نسخه رمضانت جواب ندهد مرا؟!
حول...
حول حالنا الی احسن الحال
خدایم!
حالم را به بهترین حال با حال خودت گره بزن!
سعید قاسمی که درنبرد عملیات والفجر مقدماتی ،مسئولیت واحد اطلاعات وعملیات لشگر 27محمد رسول الله(ص)را بر عهده داشت از سرنوشت گردان حنظله می گوید :
ساعت های آخر مقاومت بچه ها در کانال ،بی سیم چی گردان حنظله حاج همت را خواست .
حاجی آمد پای بی سیم وگوشی را به دست گرفت صدای ضعیف وپر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که می گوید :
احمد رفت ،حسین هم رفت .
باطری بی سیم دارد تمام می شود .
عراقی ها عن قریب می آیند تا مارا خلاص کنند .
من هم خدا حافظی می کنم .
حاج همت که قادر به محاصره تیپ های تازه نفس دشمن نبود ،همانطور که به پهنای صورت اشک می ریخت،گفت :
بی سیم را قطع نکن ...حرف بزن .هر چی دوست داری بگو ،اما تماس خودت را قطع نکن .
صدای بی سیم چی را شنیدم که می گفت :
سلام ما را به امام برسانید .
از قول ما به امام بگویید همانطور که فرموده بودید حسین وار مقاومت کردیم،ماندیم وتا آخر جنگیدیم.