مردى خدمت حضرت رسول ص آمد و عرض کرد مرا راهنمائى کن به نافعترین کارها حضرت فرمود:

اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصى ما شئت راستگوئى را پیشه کن و

 از دروغ بپرهیز هر گناه دیگرى مى خواهى انجام ده ،

 از این سخن مرد در شگفت شد و فرمایش ‍ آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید.

با خود گفت پیغمبرص مرا از غیر دروغگوئى نهى نکرده پس اکنون بخانه فلان زن زیبا مى روم و با او زنا مى کنم

همینکه بطرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد

و کسى از او بپرسد از کجا میآئى نمى توانم دروغ بگوید و بر فرض راست گفتن

 به کیفر شدید و بدبختى بزرگى مبتلا مى شود. لذا منصرف شد.

 باز فکر کرد گناه دیگرى انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود در نتیجه از همه گناهان بواسطه ترک و دروغ دورى جست.


انوار نعمانیه ، سید نعمت الله جزائری، ص 274