ای پهناورترین دریای عشق! از ظهور تو لبریزتر نبینم!!





امشب هیچ چیز نمیتواند غوغای درونم را خاموش گرداند؛غوغایی که از عشق و احساس برانگیخته شود هیچ گاه خاموش نمیشود؛
مگر با مرهم وصــــال...!

 امشب تنهایی ام را با تو آذین می بندم؛امشب میخواهم به اندازه ی اشکهای آب شده ی یکــ شمع برایت بنویسم...

راستی چقدر تا آمدنت مانده است؟!

آقا ماه به نیمه رسیده است؛قــصـــد آمدن نداری؟!

آقا انتظار کشیدن درد دارد...بیا...

سال هاست به امید کرامتت زائر توأم؛سالهاست که برخاکــ پای زائرانت سجده میکنم و با اشکــ های
شفاف قلبم که برای مظلومیتت فرو می ریزند وضو میگیرم؛و دو رکعت عشق به نیتت غربتت میخوانم...


آه...دلم برایت تنگ است؛اشکــ هایم داغ اند صورتم را میسوزاند؛
آقا شب میلادت بیشتر از همیشه دلتنگت هستم...
.
.
.
.
به امید ظهور آسمانی ات...

بابای شب های پرالتهاب تنهایی ام؛آقای خوبی ها؛مــــیـــلادت مــبــارکــــ
****