آسمان این شب هایم عجیب ابری است...

 ای کاش ببارند؛ابر های تیره با بغض های خفه کننده؛که روی قلب منم سنگینی می کنند...


ای کاش ببارند

شاید من هم خالی شوم...شاید صاف شود آسمان دلم...

قدم هایم اجازه ای کم دارند تا بسویت؛تندتر و تندتر قدم بردارم..




امضا کن رضایت نامه ای را که مدت هاست گوشه ی دلم دارد از غم می سوزد؛نمیدانم؛تــــــــــو بگو آیا میشود لحظه ای دل آرام بگیرد؟؟؟!!!

خدایاااااا...

نردبان دلم شکسته است...وجودم در کوره داغ تابستان می سوزد...

کاری کن برای این دل تنگم؛بهانه هایش گوشم را کر کرده است!!!

دلتگی هام مثل شکستگی روی عینکم شده است؛هرکجا را که نگاه میکنم؛می بینمش...


آه...خدایا کاری کن به حال دلم...

خدیا...به هیچ صراطی مستقیم نیست؛آریــــ دلم را میگویم؛بی تاب نوازش های توست...

.

.

.

.

میشود برای بی قراری دلم دعا کنید؟؟؟!!!!سفارشی به آن رفیق باوفا(خــــدا) کنید؟؟؟!!!