امشب تا صبح باید بنشینی و ستاره ستاره بباری و شعله شعله بسوزی...
کسی که گنجینه های آسمان در دست اوست دوباره تورا در دعا کردن رخصت داده است...
پلکــ هایت را روی هم بگذار و قطره های اشکت را سزاوار چکیدن بدان....
ببار...
بسوز...
خاکسترشو...
از امشب باید با بچه های علی بی قراری کنی...ازخانه ی علی تا ملکوت راهی نیست؛
واژه هایم سیه پوش شده اند؛بوی غم گرفته اند
میان فکر سرگردانم؛سیل اشکی راه انداخته اند...
آریـــ
گریه های غریبانه ی یتیمی ما؛غمی ست بی پایان...
امشب لیلة القدر اشکت را نذر شبهای یتیمان کن...
غم نوشت.درشب های قدر مهم تر از "بیداری کشیدن" "بیدار شدن" است...دعا کنیم که بیدارشویم
خدا قوت
نمیدونم چطوری با چه حالی بگم الهی العفو که خدا نگاهشو از من برنداره!
شبای قدر پارسال آروم بودم اما سال قبلش اونقدر فریاد زده بودم کربـــ بلا میخوام که صدام دیگه در نمیومد!
پارسال بیدار بودم زیر لب آروم میگفتم اللهم الرزقنا کربـــــــ بلا!
خدا میشنوه !
اللهم ارزقنا کربـــــ بلا*عتبات*شب جمعه ماه محرم. . . . .
دعام کنید...!