چرا تو ای شکسته دل؛خـــدا خـــدا نمی کنی
خدای بی نیاز را چرا صدا نمی کنی...

مسافر پرواز شب های قدر؛پروازت بی خطر...

قبول باشد عشق بازی ات با خدا
کمربند تقوایت را محکم ببند و مواظب تکان های شدید وسوسه ها باش...

دلت رو خانه ی خدا کن و دل بده بهش...
وقتی دستات رو بلند میکنی و باهمه ی وجودت الهی العفو میگی
وقتی به پهنای صورت اشکــ میریزی و التماسش میکنی که ببخشدت...
یادت نره خدا خیلی راحت بنده هاشو می بخشه؛

خیلی وقتا فکر میکنم اگه همه ی آدم ها هم مثل خدا انقدر دیگران رو راحت می بخشیدن؛دنیا گلستان میشد...

یاد بگیریم که ببخشیم...که له کنیم غروری رو که اجازه ی بخشیدن رو نمیده...

یادمون نره حضرت علی هم بخشنده بود...چشم یتیمان کوفه به دستای پر ازمهر و کرامت علی بود...
ولی این شبها ناله ی دل یتیمان کوفه دل سنگ را آب می کند...