عمریست نبودنت را در ثانیه های بغض آلودم نفس میکشم...

روزگار مدام نبودنت را به رخم میکشد و نیامدنت رابرایم دیکته میکند و من همچنان نمره ام صفر میشود؛

نیامدنت را هنوز یاد نگرفته ام...

خسته ام

از انتظاری که گاه امانم را میبرد

خسته ام

از تکرار نبودنت

چه فرقی میکند آقا

شب باشد یا روز

آسمان آبی باشد یا سیاه

"وقتی آمادنت دیرشده است"

آسمان دیگر معنایی ندارد جز دلتنگی...

دلتنگی هایم را همراه با بغض های فروخورده ام برایت پست سفارشی میکنم

آقا...