خون دل

اشـکــ همان خون دلی است؛که با احساس لطیفی از چشم جاریـــ میشود....

ش ل م چ ه

بی بهانه در خاطرم هستی؛

شاید همین باشد معنای دلتنگی ام!

شلمچه

بـاران

خدا میداند؛حکمت این باریدن ها چیست!؟

شاید آسمان هم از اینکه؛بارید و بارید؛اما آن مرد نیامد و نشانی از خودش نداد؛دلتنگ است!

قـمـر

تـو آسمانی؛می دانم

ای کاشــ قمرت بودم و گرداگردت میچرخیدم!

م ه د ی

گـل سرخ

امروز

گـل سـرخ و عـطـرعـبـادت؛رنگ شهادت دارد!

پـــل

با اشک هایم پلی برای آمدنت ساخته ام؛ببخش که گاهی گناهانم لغزنده اش میکندو نمیتوان عبور کرد!

رقیه

تو تنها بابای رقیه نیستی؛بابای همه ی جهان هستی!

 ح س ی ن

ولایتـــ

سایه ات مستدام باد آقای من!

با ولایتت خداپرستی ام کامل میشود؛مسلمان نیست کسی که ولایت ندارد!

سکوت

من و غروب وسکوت و شکستن بغض ام...

تو و نیامدن و انتظار چشمانت...!

خورشید

چه غروب دلگیری!

توهم چشمانت را ببند"خورشید" دنیایی که حضور"مهدی" را برنمی تابد؛

دیدنی نیست!